لحظات و قطرات...

امروز زیر نویس تلویزیون یک شعار از سازمان آب و فاضلاب بود به این مضمون: 

«قطرات آب را چون لحظات زندگی ارج نهیم!»

 

حالا من موندم توی این جامعه که خود زندگی ارزش چندانی نداره چه برسه به لحظاتش ما چه جوری می تونیم قطرات آب را ارج نهیم؟؟؟  اول بیایند و ارج نهادن به لحظات زندگی رو فرهنگ سازی کنن، قطرات آب پیشکش...!!! ما تو مصرف لحظات موندیم...مثلا بعضی ها تو مصرف لحظات اصراف می کنن و البته کسانی که اصراف می کنن دو دسته هستن؛ دسته اول از ۲۴ ساعت در شبانه روز ۲۳ ساعت و ۳۰ دقیقه رو در حال استراحت هستن و ۳۰ دقیقه باقی رو مشغول خوردن غذا برای زنده ماندن در زمان های استراحتشان!!! و اما دسته دوم از ۲۴ ساعت در شبانه روز ۲۵ ساعتش رو مشغول کار هستن و اصلا یادشون میره زندگی چی یا کی هست؟خوردنیه؟تو جیب جا میشه؟منقوله؟...!!!، و اما بعضی دیگه هم اصلا لحظات رو مصرف نمی کنن که مبادا اصراف کنن(!!!)! در زبان شیرین دری (کمی گرایش به وَری)به این آدما میگن مرده ی متحرک!) به قول اون آقاهه که کارتونیه:«صرفه جویی کم مصرف کردن نیست، درست مصرف کردنه!!!» 

 

حالا جداً یکمی فکر کنیم ببینیم چند ساعت از این ساعات شبانه روزمون رو مفید زندگی می کنیم؟؟؟ 

 

(دوستان من شرمنده ام نمیدونم چه مرگم شده! من اصلا اهل شوخی و این سبک نوشتن نبودم اما جدیدا این جوری همش می نویسم؟ خوشحال می شم بدونم این سبک نوشتنم رو بیشتر می پسندین یا سبک قدیمم رو...گرچه این جا دیکتاتوریه و من به هر حال کار خودم رو می کنم!)