مسئولیت
احساس مسئولیت
بیشتر از یکسالی میشه که برای انجام کارهایی که در فاصله دو سه کیلومتری خانه هست مثل خرید و بانک رفتن و امثالهم از ویلچری استفاده میکنم که چرخهای برقی و قابل شارژ داره (فکر کنم اصطلاح سنوماتیک رو داشته باشه) و رفت و آمد باهاش خیلی راحته و دیگه نیازی به بردن ماشین و مشکل جای پارک پیدا کردن و تحمل ترافیک و شلوغی خیابانها نیست ولی خوب این امر هم باعث شده هر چه بیشتر به موانع و مشکلاتی که برای تردد ویلچر و ویلچری هست پی ببرم و بیشتر متوجه بشم که هر طرحی که شهرداری فردیس اجرا میکنه به جای اینک مانعی از موانع بیشمار کم کنه مشکلی به مشکلات اضافه میکنه
بعنوان مثال در سال گذشته روی کانالی که در خیابان اصلی فردیس هست رو پوشانده و تبدیل به بلواری به ظاهر زیبا کرده ولی متاسفانه همین امر باعث شده وجود جدولهای بسیار بلند عبور از این طرف خیابان به سمت دیگر را برای افراد ویلچری یا خانمهایی که با کالسکه بچه هستند یا افراد سالمند و کم توان غیر ممکن و یا بسیار مشکل بشه و من هر بار باید مسیر زیادی را خلاف جهت مقصدم تا یک دور برگردان مخصوص ماشین بروم تا قادر به عبور از خیابان باشم
و یا امسال که با جدول کشی و جدا کردن پیاده رو از خیابان بدون درنظر گرفتن محل عبوری برای ویلچر مجبور هستم بجای پیاده رو از کنار خیابان تردد داشته باشم و اگر در مغازه یا بانکی که در پیاده رو هست کار داشته باشم یا باید نیروهای امداد غیبی مرا با ویلچر بلند کرده از این طرف جدول به آن طرف بگذارند یا اینکه از وسط خیابان با صدای بلند از نانوا نان یا از سوپر شیر و ... بخواهم برایم بیاورند
از همین رو عزمم رو جزم کرده و صبح بعد از رفتن جناب همسر به بیمارستان برای امر دیالیز من هم بعد از رفتن به بانک و انجام کارهای بانکی ام (بقول دیبا جان مدیونید فکر کنید پیش رئیس بانک رفتم و برای خارج از نوبت انجام شدن کارم در آن همه ازدحام مراجعین پارتی بازی کردم ) به سمت شهرداری فردیس حرکت کرده و مستقیم به دفتر شهردار رفته و تقاضای ملاقات شهردار را نمودم که با ربع ساعتی معطلی پذیرفتند که مرا بپذیرند
پس از ورود به اتاق شهردار و گفتن سلام و خسته نباشید تا شروع به صحبت کردم که سال قبل با پوشاندن روی کانال چنین مشکل بزرگی رو بوجود آوردید سرش رو از روی پرونده ای که ظاهرا مشغول خواندنش بود بلند کرد و گفت خانووووووووووووم من سرم خیلی شلوغه از گذشته نگید من تازه اومدم از حالا بگید و مشکلاتی که حالا هست من وقت ندارم از صبح ساعت شش اومدم جلسه و ...........باید یک شهر را اداره کنم و .......
من اولش متعجب شدم که اگه وقت نداره پس چرا اینقدر خودش حرف میزنه و نمیزاره من حرفم رو بزنم ولی خیلی زود بخودم مسلط شدم و کمی البته خیلی کم صدایم را ازش بلندتر کردم و گفتم من وامثال من هم قسمتی از این شهر و شهروندانش هستیم که بلافاصله ساکت شد و گفت بله حق باشماست چه کاری از دستم برمیاد . توضیح مختصری بهشون دادم و گفتم این جداول کار تردد رو فوق العاده برای ما مشکل کرده و هر اقدام شهرداری بجای رفع مشکل - مانعی جدید برای تردد ما بوجود میاره کمی به صحبتهام گوش کرد و توضیحاتی نه چندان قانع کننده داد و ضمن بدرقه من تا جلوی درب اتاق کلی تشکر کرد که مشکلات رو تذکر دادم و گفت حتما رسیدگی میکنه (حالا توی دلش چقدر گفته برو بابا بزار بکارم برسم دیگه به من ربطی نداره) در آخر و موقع خروج از اتاق گفتم لطف کنید به مهندسین محترمتون بگید وقتی یک طرح رو در سطح شهر اجرا میکنن خودشون روی یک ویلچر بشینند و مسیر رو طی کنن شاید لااقل اینطوری اندکی به مشکلاتی که برای ما بوجود میاد پی ببرند.
راستی مسئله جالبی که در بعضی پیاده رو های فردیس میتونید شاهدش باشید اینه که بخاطر تفاوت ارتفاعی که سطح خیابان و پیاده رو داره بعد از اینکه پیاده رو ها رو سنگفرش مرتبی کردند این تفاوت ارتفاع را با رمپهایی قابل عبور کرده اند که در بعضی قسمتها این رمپها مستقیم به داخل جویهایی میره که هیچ پلی روی اون رو نپوشانده اینجاست که نمیدونم باید بخندم یا گریه کنم
شاد و پیروز باشید